ضد دختر
تاریخ : سه شنبه 29 اسفند 1391
نویسنده : امین

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : سه شنبه 29 اسفند 1391
نویسنده : امین

 سلام سلام سلام عيد شما مبارك ديگه اين يه روز همه چي رو ميزاريم كنار و به همه. تبريك ميگيم به أميد روزي كه همه با هم باشيم


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : شنبه 26 اسفند 1391
نویسنده : امین

بهترین تفریح تو این روز ها:

مواد لازم:

1.یک دختر حساس و سوسول (البته همه دختر ها از این گونه اند و به راحتی در خیابان پیدا میشوند)

2.یک بسته ترقه از هر نوعی که میخواد باشه هرچی پر صدا تر بهتر!

شرح آزمایش:

آقا پسر ها یک تیپ خیلی خفن بزنید و بروید یک جایی که جنس مونث پایین 18 سال در آن مکان باشد سپس یک چشمک عاشقانه به یکی از آنها بزنید نمیدونید چقدر موثره کولاک میکنه دختره تا بچه هاش هم با تو فکر میکنه بعد برید جلو ترقه رو روشن کنید بزارید زیر پاش طوری که نفهمه.

یک جیغی میزنه که آدم حال میکنه!

محل های پیشنهادی برای انجام آزمایش:

پارک ها و مدرسه های دخترونه


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : چهار شنبه 23 اسفند 1391
نویسنده : امین

سلام بچه های گل اینم وبلاگ جدید من سر بزنید:

 

jokjaded.loxblog.com


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : جمعه 18 اسفند 1391
نویسنده : امین

میدونستید پیدا کردن یه دختر با وفا از پیدا کردن یه قناری خال قرمز سخن گو تو جزایر هاوایی سخت تره.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : شنبه 28 بهمن 1391
نویسنده : امین

دروغ بگو ؛ تا باورت کنند....!! آب زیر کاه باش ؛ تا بهت اعتماد کنند....!! بی غیرت باش ؛ تا آزادی حس کنند ....!! خیانت هایشان را نبین ؛ تا آرام باشند ....!! کذب بگو ؛ تا عاشقت شوند........!! هرچه نداری بگو دارم , هر چی داری بگو بهترینش را دارم ....!! اگر ساده ای ؛ اگر راست گویی ؛ اگر باوفایی .... اگر با غیرتی ! اگر یک رنگی .... همیشه تنهایی ... !!! همیشه تنها ....

چرا اینطوری شده دنیا؟


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : جمعه 27 بهمن 1391
نویسنده : امین

هشدار به پسر ها:

لطفا از این به بعد یک جای غیرقابل تغییر در دوست دختر یا نامزدتان پیدا کنید به دلیل افزایش قیمت لوازم آرایش ممکن است دیگر به جا نیاوریدش.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : پنج شنبه 26 بهمن 1391
نویسنده : امین

سلام بچه های گل این هم یه کادو به مناسبت valentine

http://patogha.ir/wp-content/uploads/%D8%AA%D8%B1%D9%88%D9%84-%D8%B6%D8%AF-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1-%D8%A2%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%B4.jpg


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : سه شنبه 19 دی 1391
نویسنده : امین

سلام سلام سلام به همه بچه های گل وب دختر و پسر هم نداره

حالتون خوبه ببخشید یه چند وقتی نبودم گل میدم دیگه وب را ترک نکنم.

خوب بریم سر یه پست جالب دادن یه حال اساسی به پسر ها:(بگم من هنوز ضد دختر 2 آتیشم)

قبل از این بگم که خوشبختانه مربی کشتی فرنگی هم رفت به بعضی ها تبریک میگم که چشم دیدن موفقیت ایران رو ندارند بلاخره تو این روزها از نظر بعضی ها ایران نباید بمونه خوب دیگه بگزریم خیلی جو سنگین شد بیخیال

 

این کار رو بچه های usa آزمایش شده منم درحال آزمایش رو ایرانی ها هستم:


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : چهار شنبه 24 آبان 1391
نویسنده : امین

برخي خانم ها مثل چي هستند ؟

خانم ها مثل راديو هستند:

هر چي مي خواهند مي گويند ولي هر چه بگويي نمي شنوند.

خانم ها مثل شبکه اينترنت هستند:

از هر موضوعي يک فايل اطلاعاتي دارند.

خانم هامثل چسب دوقلو هستند:

اگر دستشان با گوشي تلفن مخلوط شد., ديگر بايد سيم را بريد

خانم ها مثل موتور گازي هستند:

پر سر و صدا. , کم سرعت , کم طاقت

خانم ها مثل رعد و برق هستند:

اول برق چشمهاشون مي رسه. , بعد رعد صداشون

خانم ها مثل ليمو شيرين هستند:

اول شيرين و بعد تلخ مي شوند.

خانم ها مثل موبايل هستند:

هر وقت کاري مهم پيش مي آيد در دسترس نيستند.

خانم ها مثل گچ هستند:

اگر چند دقيقه مدارا کنيد آنچنان سخت مي شوند که هيچ شکلي نمي گيرند.

خانم ها مثل کنتور برق هستند:

هر از چند سالي يکبار سن آنها صفر مي شود.

خانم مثل فلزياب هستند:

هرگاه از نزديکي طلافروشي رد مي شوند عکس العمل نشان مي دهند.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : دو شنبه 22 آبان 1391
نویسنده : امین

سلام خدمت آقا پسر های گل خوبید؟

ببخشید حدود یک ماهی نبودم خیلی سرم شلوغ بود. اما خیالی نیست یه مطلب باحال میزارم صفا کنید.

واقعا جای هیچ حرفی باقی نمیمونه از ازل تا ابد همین طوری بودید و هستید و خواهید بود....


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : یک شنبه 30 مهر 1391
نویسنده : امین
1- مثل زمان ناصر الدين شاه ننه جون و بی بی صغرای معروف و

آبجی جون و خاله اقدس و عمه كلثوم رو مثل گروه بازرسين سازمان

ملل راهی خونه‌های مردم كنيم تا دختر بيچاره اونارو با ذره بين

كنكاش كنن و هزار و يک عيب روش بذارن و چای و ميوه‌ای خورده

عزم را برای يافتن دختر شاه پريان جزم نمايند. و همينطور هی برن

و هی بيان تا يكی رو اونا بپسندن و شما رو ببرن ببينيدش و تموم.

 

 

  2- مثل زمان محمدرضاشاه خودتون راه بيفتين توی خيابونای

خلوت و تا از يكی خوشتون اومد بريد جلو و خيلی مودبانه باهش آشنا

بشيد و بعد دستش رو بگيريد ببريد توی يک كاباره و بعد از شنيدن

ترانه‌ای از مرضيه ازش درخواست ازدواج كنيد و اونم يه لبخند شرم

گينانه بزنه و بله رو بگه و بعدا اگه دلتون خواست به ماما و بابا

بگين.

 

 

3- مثل همين زمان رفتار كنين و برين دانشجو بشين و توی دانشگاه

با يكي سر حرف رو باز كنيد و بعد كم‌كم ازش خوشتون بياد و بعد

براش نامه بنويسيد و يواشكی بهش بديد و دلتون تاپ تاپ كنه و بعد

هم بی سروصدا عقد بشين و سر كلاس همش به هم نگاه كنيد.

 

 

4- مثل زمان آينده رفتار كنيد و به دوست دخترتون بگين يک نفر

براتون پيدا كنه و بعد همراه همون دوست دخترتون يه شاخه گل

بخريد و بريد خونه طرف و اگه ازش خوشتون اومد چه بهتر و گرنه

واسه اينكه دلش نشكنه حداقل باهاش دوست بشيد.

 

 

5- روش خشن‌تری هم هست كه بايد يک شيشه اسيد بخريد و بريد

سر راه طرف و تهديدش كنيد كه يا زنتون بشه يا شيشه اسيدو روی

خودتون مي‌ريزيد.

 

 

يا اصلا يه راه ديگه مثله يه آدم آبرومند زندگيت رو بكني چيكار

داری خودتو رو يه عمر بدبخت كنيد


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : سه شنبه 25 مهر 1391
نویسنده : امین

بخونید و به اون عمل کنید تا لـــــــــــــــــــــــــــــذت ببرید

هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــهــــــــــــــــــــــــــــــه

۱- تو خیابون خیلی با احترام از یه دختر آدرس بپرسید بعد از جواب دادن جلوی چشماش از یکی دیگه بپرسید ۲- پشت چراغ قرمز راننده جلویی اگه دختر بود قبل از سبزشدن چراغ دستتون رو بذارید رو بوق ۳- توی اتوبان جلوی ماشین یه دختر خانوم با سرعت 50 کیلومتر حرکت کنید ۴- توی جمع دخترای فامیل وقتی همشون دارن یه سریال می ببینن هی کانال تلویزیون رو عوض کنید ۵- توی یه رستوران که چند تا دختر هم نشستن سوپ رو با صدای بلند هورت بکشید و نوش جان کنید ۶- توی یه بوتیک که فروشندش دختره وادارش کنید شونصد رنگ لباس رو براتون باز کنه و در آخر بگید خوشتون نیومد و برید ۷- توی جشن تولد یکی از دخترا فامیل تا اومد شمع ها را فوت کنه همه رو خاموش کنید ۸- اگه یه دختر یه جا یه جک تعریف کرد بلافاصه بگید چقدر قدیمی بود ۹- اشتباهات لغوی دخترا رو موقع صحبت کردن تکرار کنید و بخندید ۱۰- تو یه جمع دانشجویی و رسمی هنگام عکس گرفتن واسه دخترا شاخ بذارید ۱۱- عید نوروز تمام پسته ها و فندق های سر بسته را بذاریید توی ظرف دختر مورد نظرتون

یک حالی میده که نگو حتما امتحان کنید!!


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : دو شنبه 24 مهر 1391
نویسنده : امین

دختر چسیت؟

اگه کسی تونست تو یک خط جواب منو بده و منو قانع کنه یک شارژ5000 تومانی مهمون من!


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : یک شنبه 23 مهر 1391
نویسنده : امین

ضد دختر


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : شنبه 22 مهر 1391
نویسنده : امین

پسرها

آرش:محمد فیلمش خیلی جالب بود،فیلمنامه خیلی قوی  داشت

محمد:آره بازی بازیگرام خوب بود در کل کارگردانیش عالی بود

دخترها 

شیوا:مهسا دیدی لباس بازیگر....جقدر خوشگل بود

مهسا:آره ولی آرایشش یه چیزه دیگه بود

مونا:شیوا ولی بینیشو عمل کرده بودا من خیلی دقت کردم کاملا مشخص بود

مهسا:ولی پیش هر کی عمل کرده بود خوشگل شده بود

شیوا:ولی من از لباسو کفشش خیلی خوشم اومد اگه پیدا کنم حتما میگیرم

مونا:من فکر کنم لوازم آرایشش ژاپنی بود خیلی خوشگل شده بود...

و ادامش دیگه گفتن نداره چون خیلی خصوصی تر میشد.


 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : جمعه 21 مهر 1391
نویسنده : امین

آخه عزیزان من چرا نظر نمیدید امروز 80 تا بازدید داشتم و یه نظر


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : پنج شنبه 20 مهر 1391
نویسنده : امین
 

 

 

هشدار جدی به دختران مجرد ایرونی...

به زودی دختران چینی با مهریه کم وارد کشور میشوند::

۱_س.م.ی.ه.شان جان هو: ۲ سکه بهار آزادی. دکترای هوا فضا
۲_س.ک.ی.ن.ه.تانگ یوشوآ: یک سکه بهار آزادی. بابا ننه پولدار. مطیع و سر به راه تضمینی
۳_ر.ق.ی.ه.سان شی مون: ۴سکه بهار آزادی با د.خ.ت.ر خاله اضافه
۴_ص.غ.ر.ی.جین هونگ: ۲سکه بهار آزادی.صاحب آپارتمان شخصی در پکن
۵_ع.ف.ت. جینگ مین: ۳سکه بهار آزادی.تک فرزند. مادر مرده
۶_ح.ب.ی.ب.ه. اون چون: ۵سکه بهار آزادی با ارائه رضایت قبلی جهت زن دوم

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : پنج شنبه 20 مهر 1391
نویسنده : امین

تا الان دقت کردید سیب سه تا کار خیلی مهم رو انجام داده؟

1.باعث بیرون افتادن آدم از بهشت شد.

2.باعث شد جاذبه زمین کشف بشه!

3.نظر استیوجابز رو به خودش جذب کرد!

پس اگه سیب نبود الان:

1.ما همه تو بهشت بودیم!

2.اصلا نمیدونستیم فیزیک و جاذبه و نیوتن کیه؟!

3.پیشرفته ترین و بهترین کارخانه دنیا (اپل) به وجود نمیومد!

خدایی فایده اش از بعضی آدم ها بیشتر بوده.

دمش گرم بزن دست قشنگه رو به افتخار سیب!!!!

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : یک شنبه 16 مهر 1391
نویسنده : امین

عجب موجوداتی هستند این زنها

زمان رضاشاه پلیس ها پدر خودشون رو درمیاوردند که زنها چادر سر نکنند.

الان گشت ارشاد پدر خودشو درمیاره تا این ها چادر سر کنند.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : شنبه 15 مهر 1391
نویسنده : امین

 

**سلامتی خانم هایی که میخوان پارک دوبل کنن**
**روسری لیز میخوره ، شال میافته از سرشون**
**دکمه مانتو باز میشه ، دستشون میخوره به برف پاک کن**
**اشتباهی میزنن تو دنده چهار به جای دنده عقب**
**آخر سر هم خاموش میکنن **!

 

غیر از اینه؟


 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : جمعه 14 مهر 1391
نویسنده : امین
دختر ها  مثل مخلوت کن برقی میمونن که تو هر خونه ای پیدا میشه ولی معلوم نیست به چه دردی میخورن.
 
دختر ها مثل اگهی بازرگانی هستن از هر۱۰۰ کلامی یک کلامش را هم نمیشه باور کرد.
 
 دختر ها مثل سیمان هستند هر جا پن شدند بادید با کلنگ بلندشون کرد.
 
دختر ها  مثل کنتر برق اند هر چند سالی سنشون به صفر میرسه.
 
دختر ها  مثل موتور گازی هستند پر سر صدا بی قدرت و بی مصرف
 
 خانوم ها مثل هواپیمان چون رو زمین به هیچ دردی نمیخورن.


 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : پنج شنبه 13 مهر 1391
نویسنده : امین

                در خیابان چهره آرایش مکن                               از جوانان سلب آسایش مکن 

               زلف خود از روسری بیرون مریز                        در مسیر چشمها افسون مریز

 

               یاد   کن   از   آتش  روز   معاد                          طره  گیسو مَنه در   دست  باد

 

               خواهرم دیگر تو کودک نیستی                          فاش می گویم عروسک نیستی

 

               خواهرم  ای  دختر  ایران  زمین                    یک نظر عکس  شهیدان  را  ببین

 

               خواهرم این لباس تنگ چیست                        پوشش چسبان رنگارنگ چیست

 

               خواهرم  اینقدر   طنازی    مکن                      با  اصول  شرع   لجبازی   مکن

 

               در امور خویش سر گردان مشو                       نو  عروس چشم  نامردان  مشو

خدایی چرا این کارها رو میکنید؟؟؟

و یک موجود معصوم به اسم پسر رو از راه به در میکنید.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : چهار شنبه 12 مهر 1391
نویسنده : امین

و اما این هم جواب soha خانوم رقیب سرسخت:

رنگ نظرت با قرمزه جوابت با مشکی اشتباه نکنی یه وقت

واي كه چقدر خنديدم

پسران مودب:سلام؛حالتون خوبه بی زحمت؟

میشه بگیم بیشتر پسرها اینطوری سلام میکنند (آخه بزنم به تخته همه مودبن)


پسران جواتی:سلام دادااا ؛ چی طوری ریییفیق

اینها از ته دل سلام میکنند و مثل آب شفاف و صاف و ساده هستند(ته دلشون مرامه مثل شما دو رو نیستند که)

پسران سوسولهمراه با لهجهء شل و مسخره و لوس وصدایی نازک )سلام بلا چه طوری جیگر؟ دیروز رفتیم اسکی نیومدی نگرانت شدم وووووووووووووووووووووی

من راجب این دسته که آبروی مرد ها رو بردند هیچ کاری ندارم

پسرایی که احساس با نمکی میکنند:سام بلا سوخته ی جیگر؛تو که آدم نیستی نانازی آبجی کوچیکت چه طوره؟ اوه اوه اووه غیرتی نشو به ریش پروفسوریت نمیاد .

آخی بزنم به تخته هممون با نمکیم


پسرایی که احساس میکنند با حالند:سلام

نازتو برم و برگردم خوب بودی بهتر شدی؟

هممون باحالیم

برادران دینی:سلام و علیکم و رحمته الله و برکاته والدینتان خوبن انشا الله؟

اوه اوه اینها خطرناکند با اینها هم کاری ندارم



واما دختران عزیز هم که هر طور سلام کنند فرقی ندارد چون همیشه جذاب و دلنشینند.

واما آقایون اگر خودشون هم بکشن هیچ جوری که به دل نمیشینند هیچ آدم.................... چی بگم والا که نگفتنش بهتره

سلام کردن دخترها به دوستشون اوا سلام خوبی داداشت خوبه همسایتون خوبه مادرت خوبه پدرت خوبه خواستگاری دیشب خواهرت چیشد؟

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : سه شنبه 11 مهر 1391
نویسنده : امین

اگه دروغه بگو دروغه

 

؟؟؟؟؟؟؟؟دخترا دختر دبيرستاني ها هستن
از هر ده تا دختر دبيرستاني يازده تاشون BF دارن
از دبيرستان كه تعطيل ميشن عين گله ميريزن بيرون بعد به اميده  اينكه امروز بتونن يه پسرو تور كنن دوتا دوتا از هم  جدا ميشنو تو خيابونا پرسه ميزنن
تو كلاس كه كه ميشينن سره سه تا  چيز با هم حرف ميزنن اولي پسر دومي پسر سومي پسر
اگه تو كلاس معلم نداشته باشن يا ميرقصن يا اندام همديگرو ديد ميزنن يا ... كه بقيش ديگه گفتن نداره
هر روز فوق برنامه دارن ولي هممون ميدونيم كه منظور از فوق برنامه تو خيابوناو پاركا چرخيدنه
صبح كه ميرن دبيرستان با دوستشون از اينكه شب قبل با دوست پسرش كجا رفتو چيكار كرده تا دوساعت ورور ميكنن
اينجا جاش نيست وگرنه ميگفتم دخترا تو حياط دبيرستان چيكار ميكنن.......


 

خدایی اینجوری نیست؟؟؟؟


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : دو شنبه 10 مهر 1391
نویسنده : امین

خواهش میکنم ازتون جون هر کسی که دوست دارید نظر تبلیغاتی نزارید


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : دو شنبه 10 مهر 1391
نویسنده : امین

پسرها

اتخاب کت، پرداخت پول و خارج شدن از پاساژ.(آخه پسرا با کلاس هستند میرن پاساژ)

دخترها

فروشنده:خب چطور بود خانوم؟

دختر:راستش این مانتو خیلی چاق نشونم میده بی زحمت اون یکی مانتو رو بیارید ممنون.

فروشنده:خب این یکی خوب دیگه نه؟

دختر:نه این یکی بر عکس لاغر نشونم میده ببخشید اون بالای رو بی زحمت میدید.

فروشنده:خب خانوم پسندید؟

دختر:وای نه این یکی یه خورده بلنه یه دونه تنگ ترشو و کوتاه ترشو بهم بده میخوام وقتی میپوشم از تنگی دکمه هاش بهم نرسه.

فروشنده:خب چی شد بالاخره پسندید؟

دختر:راستش نه،من میرم شب با دوستم میام آخه این جوری نمیتونم انتخاب کنم ببخشید خدافظ...


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : دو شنبه 10 مهر 1391
نویسنده : امین

 يکي بود ، دو تا نبود ، زير گنبد کبود که شايدم کبود نبود و آبي بود ، يه دختر خوشگل ,بدون پدر مادر زندگي مي کرد. اسم اين دختر خوشگله سيندرلا بود که بلا نسبت دختراي امروزي، روم به ديوار روم به ديوار ، گلاب به روتون خيلي خوشگل بود .
سيندرلا با نامادريش که اسمش صغری خانم بود و 2 تا خواهر ناتنياش که اسمشون زري و پري بود زندگي مي کرد . بيچاره سيندرلا از صبح که از خواب پا مي شد بايد کار مي کرد تا آخر شب . آخه صغرا خانم خيلي ظالم بود . همش مي گفت سيندرلا پارکت ها رو طي کشيدي؟

 

 

سيندرلا لوور دراپه ها رو گرد گيري کردي؟ سيندرلا ميلک شيک توت فرنگيه منو آماده کردي ؟ سيندرلا هم تو دلش مي گفت : اي بترکي ،  گامبو ، کارد بخوره شکمت که 2 متر تو آفسايده ، و بلند مي گفت : بعله مامي صغي ( همون صغرا خانم خودمون ) . خلاصه الهي بميرم براي اين دختر خوشگله که بدبختيهاش يکي دو تا نبود . .... القصه ، يه روز پسر پادشاه که خاک بر سرش شده بود و خوشي زير دلش زده بود  تصميم گرفت که ازدواج کنه .

                                                                  
رفت پيش مامانش و گفت مامان جونم .....

مامانش : بعله پسر دلبندم ....

شاهزاده : من زن مي خوام .....

مامانش : تو غلط مي کني پسره ي گوش دراز ، نونت کمه ، آبت کمه ؟ ديگه زن گرفتنت چيه؟

شاهزاده : مامان تو رو خدا ، دارم پير پسر مي شم ، دارم مثل غنچه ي گل پرپر مي شم .

مامانش در حالي که اشکش سرازير شده بود گفت : باشه قند عسلم ، شير و شکرم ، پسر گلم ، مي خواي با کي مزدوج شي؟

شاهزاده : هنوز نمي دونم ولي مي دونم که از بي زني دارم مي ميرم ...... مامانش : من از فردا سراغ مي گيرم تا يه دختر نجيب و آفتاب مهتاب نديده و خوشگل مثل خودم برات پيدا کنم . خلاصه شاهزاده ديگه خواب و خوراک نداشت . همش منتظر بود تا مامانش يه دختر با کمالات و تحصيل کرده و امروزي براش گير بياره. يه روز مامانش گفت : کوچولوي عزيز مامان ، من تمام دختراي شهر رو دعوت کردم خونمون، از هر کدوم که خوشت اومد بگو تا با پس گردني برات بگيرمش ، شاهزاده گفت : چرا با پس گردني؟ مامانش گفت : الاغ ، چرا نمي فهمي ، براي اينکه مهريه بهش ندي، پس آخه تو کي مي خواي آدم بشي ؟ روز مهموني فرا رسيد ، سيندرلا و زري و پري هم دعوت شده بودند . زري و پري هزار ماشاالله ، هزار الله اکبر ، بزنم به تخته ، شده بودند مثل 2 تا بچه انتر ، اما سيندرلا ، واي چي بگم براتون شده بود يه تيکه ماه ، اصلا" ماه کيلويي چنده ، شده بود ونوس شايدم ...( مگه من فضولم ، اصلا" به ما چه شبيه چي شده بود ) .

 صغرا خانم حسود چشم در اومده سيندرلا رو با خودش نبرد ، سيندرلا کنار شومينه نشست و قهوه ي تلخ نوشيد و آه کشيد و اشک ريخت . يهو ديد يه فرشته ي تپل مپل با 2 تا بال لنگه به لنگه ، با يه دماغ سلطنتي و چشماي لوچ جلوي روش ظاهر شد ....سيندرلا گفت : سلام....... فرشته : گيريم عليک . حالا آبغوره مي گيري واسه من ؟ .. سيندرلا : نه واسه خودم مي گيرم /فرشته :پاشو ببينم ، من اومدم که آرزوهات رو بر آورده کنم ، زود باش آرزو کن

سيندرلا : آرزو مي کنم که به مهمونيه شاهزاده برم ...... فرشته : خوب برو ،  ، کي جلوي راهتو گرفته دختره ي پررو ؟ راه بازه جاده درازه........ سيندرلا : چشم ميرم ، خداحافظ ...... فرشته : خداحافظ ....

 سيندرلا پا شد ، مي خواست راه بيفته . زنگ زد به آژانس ، ولي آژانس ماشين نداشت . زنگ زد به تاکسي تلفني ولي اونجا هم ماشين نبود . زنگ زد پيک موتوري گفت : آقا موتور داريد؟ يارو گفت : نه نداريم. سيندرلا نا اميد گوشي رو گذاشت و به فرشته گفت ؟ هي ميگي برو برو ، آخه من چه جوري برم؟ فرشته گفت : اي به خشکي شانس ، يه امشب مي خواستم استراحت کنم که نشد ، پاشوبيا ببينم چه مرگته !!!! بلاخره يه خاکي تو سرمون مي ريزيم . با هم رفتند تو انباري ، اونجا يدونه کدو حلوايي بود ، فرشته گفت بيا سوار اين شو برو ، سيندرلا گفت : اين بي کلاسه ، من آبروم مي ره اگه سوار اين بشم . فرشته گفت : خوب پس چیکار کنم !!! سيندرلا گفت : يه آناناس اونجاست فرشته جون ، به دردت مي خوره؟ .... فرشته : بعله مي خوره .....

سيندرلا : پس مبارکه انشاالله . خلاصه فرشته چوب جادوگريش و رو هوا چرخوند و کوبيد فرق سر آناناس و گفت : يالا يالا تبديل شو به پرشيا. بيچاره آناناس که ضربه مغزي شده بود از ترسش تبديل شد به يه پرشياي نقره اي. فرشته به سيندرلا گفت : رانندگي بلدي؟ گواهينامه داري؟....... سيندرلا : نه ندارم ........ فرشته : بميري تو ، چرا نداري؟..... سيندرلا : شهرک آزمايش شلوغ بود نرفتم امتحان بدم...... فرشته : اي خاک بر اون سرت ، حالا مجبورم برات راننده استخدام کنم. فرشته با عصاش زد تو کله ي يه سوسک بدبخت که رو ديوار نشسته بودو داشت با افسوس به پرشيا نگاه مي کرد . سوسکه تبديل شد به يه پسر بدقيافه ، مثل پسراي امروزي . سيندرلا گفت : من با اين ته ديگ سوخته جايي نميرم.....فرشته : چرا نميري؟........ سيندرلا : آبروم مي ره....... فرشته : همينه که هست ، نمي تونم که رت باتلر رو برات بيارم ....... سيندرلا : پس حداقل به اين گاگول بگو يه ژل به موهاش بزنه . خلاصه گاگول ژل زد به موهاش و با هر بدبختي بود حرکت کردند سمت خونه ي پادشاه. وقتي رسيدند اونجا ديديند واي چه خبره !!!!! شکيرا اومده بود اونجا داشت آواز مي خوند ، جنيفر لوپز داشت مخ پدر پادشاه رو تيليت مي کرد . زري و پري هم جوگير شده بودند و داشتند تکنو مي زدند . صغرا خانم هم داشت رو مخ اصغر آقا بقال راه مي رفت (آخه بي چاره صغرا خانم از بي شوهري کپک زده بود ) خلاصه تو اين هاگير واگير شاهزاده چشمش به سيندرلا افتاد و يه دل نه صد دل عاشقش شد . سيندرلا هم که ديد تنور داغه چسبوند و با عشوه به شاهزاده نگاه کرد و با ناز و ادا اطوار گفت : شاهزاده ي ملوسم منو مي گيري ؟....... شاهزاده : اول بگو شماره پات چنده ؟ سيندرلا : 37 شاهزاده در حالي که چشماش از خوشحالي برق مي زد گفت : آره مي گيرمت ، من هميشه آرزو داشتم شماره ي پاي زنم 37 باشه. خلاصه عزيزان من شاهزاده سيندرلا رو در آغوش کشيد و به مهمونا گفت : اي ملت هميشه آن لاين ، من و سيندرلا مي خواهيم با هم ازدواج کنيم ، به هيچ ... هم ربط نداره .

همه گفتند مبارکه و بعد هم يک صدا خوندند : گل به سر عروس يالا ... داماد و ببوس يالا ... سيندرلا هم در کمال وقاحت شاهزاده رو بوسيد و قند تو دلش آب شد ( بعد هم مرض قند گرفت و سالها بعد سکته کرد و مرد) سپس با هم ازدواج کردند و سالهاي سال به کوريه چشم زري و پري و صغرا خانم ، به خوبي و خوشي در کنار هم زندگي کردند و شونصد تا بچه به دنيا آوردند

 

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : یک شنبه 9 مهر 1391
نویسنده : امین

هی اونی که میگی من آرزو دام دختر باشم دمت گرم روده بر شدم از خنده

واقعا پیش خودت چی فکر کردی که این حرف رو زدی آخه تو 20 تا از خصوصیات دخترا رو بگو خدایی اگه گفتی من اسمم رو میزارم کبری خانوم


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : یک شنبه 9 مهر 1391
نویسنده : امین

خدا ابتدا زمین را آفرید سپس استراحت کرد

بعد مرد را آفرید سپس استراحت کرد

بعد زن را آفرید نه مرد استراحت کرد نه زمین نه خدا!


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
آخرین مطالب

/
بزار باران سرنوشت هر چقدر میخواهد ببارد من چترم خداست.